دانلود Minecraft – Pocket Edition 0.15.0.50 – بازی ماینکرافت اندروید + مود

Minecraft – Pocket Edition v0.15.0.50 Final + Mod – بازی محبوب “ماینکرافت – پاکت ادیشن” اندروید + 2 مود
قیمت 6.99 دلار در Google Play و بیش از 10 میلیون خرید !

نسخه فاینال بازی !

Minecraft – Pocket Edition از محبوب ترین، پرطرفدارترین و سرگرم کننده ترین بازی های فکری و آرکید از استودیوی بازیسازی Mojang می باشد که نسخه های مختلف آن برای سیستم عامل های مختلف عرضه شده و به درخواست کاربران قصد معرفی نسخه آندرویدی ان را داریم! نسخه ی اندرویدی بازی Minecraft – Pocket Edition با قیمت 6.99 دلاردر گوگل پلی به فروش می رود و تا به این لحظه بیش از 10.000.000 خرید را به خود گرفته است و این مورد برای یک بازی پولی با این قیمت واقعا یک شگفتی است! در بازیماینکرافت شما به صورت آزادانه به ساخت و ساز می پردازید و یک شهر رویایی با تمام امکانات و به زیباترین شکل ممکن را آماده می کنید! به طور کلی به هر آنچه که می خواهید و در فکرتان است دست پیدا کنید و خودتان آن را بسازید! ساخت و ساز در بازی بسیار آسان است، همه ی بلوک ها و شکل هایی که می خواهید را در ابعاد مختلف در اختیار دارید و تنها کاری که لازم است انجام دهید آن است که به بهترین شکل ممکن این بلوک ها را کنار هم قرار دهید؛ پس به دقت بسیار زیادی نیاز است زیرا قرار دادن یک تکه به صورت اشتباه علاوه بر آنکه شکل ساختمان را خراب می کند ممکن است باعث شود تا کل ساختمان فرو ریخته و شما را وادار کند تا ساختمانی جدید را از اول شروع کنید!

برخی از ویژگی های بازی فکری Minecraft – Pocket Edition اندروید :

* ساخت انواع سازه های مختلف توسط بازیکن

* در اختیار قرار دادن انواع آیتم ها از جمله بلوک و غیره

* دارا بودن صداگذاری بسیار عالی با پخش موسیقی متنوع

* دارا بودن یک گیم پلی واقعا اعتیادآور و متفاوت

* امکان بازی به صورت گروهی با دوستان با وای فای

بازی Minecraft – Pocket Edition علی رغم فروش عالی خود توانسته است امتیاز 4.5 از 5.0 را با بیش از 8500.000 رای را از آن خود نماید. دقت داشته باشید که بازی ماینکرافت گرافیکی نیست اما طراحی منحصر به فردش شما را به خود مجذوب خواهد نمود! اگر به بازی های خاص اندرویدی علاقه دارید و به دنبال یک بازی زیبای اندرویدی هستید به هیچ وجه ماینکرافت – پاکت ادیشن را از دست ندهید.

توجه داشته باشید که :

– درنسخه ی مود شده تابع اسیب ناپذیری تعبیه شده است و سازه شما توسط هیولا خراب نخواهد شد!

تتغییرات نسخه ی v0.15.0.50:

*  اضافه شدن ده ها ویژگی جدید از جمله اسب + بهینه سازی های مختلف و رفع مشکلات بازی

برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

شروع دوباره

بعد از چند سال دوباره کارمو شروع میکنم

اینبار با قدرت بیشتر

داستان کوتاه ثروت پدري

مرد ثروتمندي 8 فرزند داشت كه همواره نگران آنها بود چون آنها به خاطر ثروت پدري تن به كار و تلاش نمي دادند. يك روز مرد ثروتمند فكري به سرش زد ... فردا صبح هركدام از پسرها و دخترهايش كه مي خواستند از وسط باغشان عبور كنند چشمشان به تخته سنگ بزرگي افتاد كه راه عبور و مرور آنها را سخت كرده بود اما آنها كه نمي دانستند مرد ثروتمند از پنجره اتاقش دارد به آنها نگاه ميكند بدون اينكه به خودشان زحمت بدهند كه لااقل سنگ را از سر راه بقيه اعضا خانواده بردارند از كنار تخته سنگ گذ شتند و رفتند. خورشيد كم‌كم داشت غروب ميكرد و مرد ثروتمند از ديدن آن صحنه ها سخت متاثر شده بود كه ناگهان متوجه شد پيرمرد خدمتكار در حاليكه وسايل زيادي در دست داشت همين كه به تخته سنگ رسيد وسايلش را به روي زمين گذاشت و به هر سختي بود تخته سنگ را برداشت و آن را از سر راه دور كرد و ... كه در همان لحظه چشمش به يك كيسه پر از صد دلاري افتاد. پيرمرد به درون كيسه نگاه كرد تا صاحبش را پيدا كند كه يادداشتي را وسط بسته هاي صد دلاري ديد كه در آن نوشته شده بود:" هر سد و مانعي كه سر راهتان باشد ميتواند مسير زندگيتان را تغيير دهد به شرط آنكه سعي كنيد آن مانع را از سر راهتان برداريد!"... پير مرد خوشحال بود اما مرد ثروتمند به حال فرزندانش اشك مي ريخت!

داستان کوتاه تصمیم گیری

گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن مشغول بازی کردن بودند.یکی از این دو ریل قابل استفاده بود و دیگری غیر قابل استفاده.یکی از بچه ها تنها روی ریل خراب بازی می کرد و پس از مدتی روی همان ریل خوابش برد وهمچنین سه کودک دیگر نیزروی ریل سالم به خواب فرورفتند .قطار در حال آمدن بود و سوزن بان باید تصمیم می گرفت که مسیرقطار را تغییر داده و جان سه کودک را نجات دهد و یک کودک قربانی شود یا بلعکس. بیشتر مردم منحرف کردن قطار رابرای نجات سه کودک انتخاب می کنند این انتخاب از نظر عاطفی و اخلاقی شاید صحیح باشد اما در این تصمیم گیری آن یک کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود قربانی می شود.کودکی که ریل از کار افتاذه را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز تصور نمی کرد روزی مرگ او اینگونه رقم بخورد. اگر اگرچه هر چهار کودک مکان نامناسبی را برای بازی برگزیده بودند ولی کودکی که نظر عاقلانه تری را برگزیده بود قربانی شد و با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک بی گناه بلکه زندگی همه مسافران به خطر افتاد زیرا ریل از کار افتاده سبب واژگون شدن قطار گردید و همه ی مسافران قربانی این تصمیم شدند و نتیجه ی آن چیزی جز زنده ماندن آن سه کودک نادان نبود. به یاد داشته باشید که آنچه درست است همیشه محبوب نیست و آنچه که محبوب است همیشه حق نیست.

اس ام اس جدید سرس135

عادت ندارم سیگارم را با آتش دیگران روشن کنم !

دلم با آتش دیگران سوخت برایم کافی بود …

اس ام اس جدید سری 135

هیچ وقت با تایر رفتارت روی دل کسی ترمز نکن

جمله از این فلسفی تر شنیده بودین عایا؟

اس ام اس جدید سری 135

به ﺳﻼﻣﺘﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺳﻔﯿﺪ بپوشم

بعد ﺷﻤﺎ ﺑﯿﺎﯾﻦ مطبم ﺩﻭﻧﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﻣﻌﺎﻳﻨﺘﻮﻥ ﻛﻨﻢ!

فکر کردی می خوام بگم کفن ؟ ای پست فطرت نامرد :)

اس ام اس جدید سری 135

چه لذتی از این بالاتر که

اسمت قسم راست یه نفر باشه!


ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ

ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺗﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﮔﯽ ﺷﮑﺴﺘﻦ ﻣﻦ

خدایا سرنوشت رو باید از نو نوشت

از امروزى بودن پشیمانم…

ادم گاهی دوس داره غرق شه

نه در قصه نه در خیال

ادم دوس داره گاهی تو یه اغوش غرق شه…

دنیا شامل بعضیا نمیشه

بعضیا خودشون یه دنیان مث تو!

اس ام اس جدید سری 135

سلامتی اونی که دنیا رو حریفه

ولی با اشک مادر له می شه!

اس ام اس جدید سری 135

من گمان می کردم رفتنت ممکن نیست…

رفتنت ممکن شد باورش ممکن نیست…

همه میگویند سخت گیرم!

راست میگویند همین است که انقدر سخت به تو گیر داده ام…

اس ام اس جدید سری 135

تف ب این زندگی

تف ب این شانس

تف ب این بد بختی

تف ب این هوا چیه میای پایین؟؟؟؟

تانکر که نیستم تفم تموم شد دیگه..:)))

اس ام اس جدید سری 135

درست است که آذر است

اما من بهمن می کشم و قلبم تیر

اس ام اس فلسفی

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

آرزوهایت را کنار نگذار

دنیا بالاخره مجبور می شود با دلت کنار بیاید !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

برای انسان های موفق هفت روز هفته

هفت امروز است و برای دیگران هفت روز هفته ، هفت فردا !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

مراقب باش

بعضی حرف ها فقط قابل بخشش هستند

نه فراموش شدن !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

زندگی ، اتفاقِ نادریست که

برای بعضی از زنده ها می افتد !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

مردن چیزی نیست

این زندگی نکردن است که وحشتناک است !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

ترسوی حقیقی از پرواز نمی ترسد

بلکه آنکس که با ترس پرواز را یاد می گیرد ترسو است !

گابریل گارسیا مارکز

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

قبل از عاشق شدن یاد بگیرید

چطور از وابستگیتان کم کنید بدون آنکه از دلبستگیتان کم شود !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

بخشنده بودن بیش از آنکه توانایی مالی بخواهد

قلب بزرگ می خواهد !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

دور باشی و تپنده بهتر است از این که نزدیک باشی و زننده

این مفهوم را که در رگهایت جاری کنی دیگر تنها نخواهی بود !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

در بیشتر زمان ها به این دلیل که خوشبختی را نمی شناسیم

وسیله بدبختی خود را فراهم می آوریم !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

امید یعنی اینکه بدونی برای انجام کارهای بزرگ

همیشه نمیشه یک گام بزرگ برداشت

گاهی وقت ها هم باید یه عالمه گام کوچیک برداریم !

اس ام اس فلسفی جالب و جدید

SMS Falsafi

انسان بیشتر از پول به اعتبار نیاز دارد !


ماشین gta sa





 

دانلود از اینجا 


سال شده در: ماشین ایرانی ،

دانلود


دانلود


جنسیس کوپه ایرانی برای دانلود  امیدوارم خوشتون بیاد.



حجم فایل: 2,179 KB






 


دانلود فایل از اینجا



دانلود ماشین بنز آمبولانس ایرانی جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود


دانلود ماشین تاکسی رنو ال90 برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود


دانلود ماشین نیسان 350z برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود

دانلود ماشین فولوکس قدیمی برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود

دانلود ماشین مرسدس بنز SLR برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود

دانلود ماشین قدیمی بنز W201 برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود



دانلود ماشین مزدا 3 برای بازی جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود

دانلود ماشین لامبورگینی گالاردو برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

دانلود

دانلود ماشین subaru برای جی تی ای 5/GTA San Andreas

این ماشین رو به خاطر شباهتش به پراید 132 برای دانلود گذاشتیم

دانلود نسخه اصلی

       دانلود نسخه اسپرت شده

ماشین ۲۰۶ ایرانی برای جی تی ای ۵ یا همون GTA:San Andreas

لذت ببرید... 

دانلود

 ماشین پژو پرشیا اسپرت برای GTA:San Andreas یا همون جی تی ای 5


 

حجم:548 kb

دانلود



 

دانلود







دانلود ماشین لند کروز تیوتا پرادو Toyota Land Cruiser Prado برای جی تی ای 5 / GTA SanAndreas

دانلود





به همراه آموزش نصب ماشین

دانلود

حجم:MB 2.21

دانلود

 

حجم:504kb

دانلود


دانلود

بازی استراتژی حماسه قهرمانی Buns Invasion 1.4.11 برای اندروید

بازی جدید, سبک جدید, به همراه گرافیک و استانداردهای عالی این بار برای سیستم عامل اندروید, بازی Buns Invasion 1.4.11 که پیش تر ها نسخه های متعددی رابرای دیگر سیستم عامل ها ارائه کرده بود حال آخرین نسخه خود را برای اندروید ارائه کرد.
تهاجم بنس این معنی نام بازی به زبان فارسی است و داستان بازی نیز بر اساس استراتژیک و دفاعی هست و شما باید نیروهای حمله کننده را به نفع خود نابود کنید, مهم نیست چقدر تعداد دارند, 5 هزار یا فقط 1000 نفر همه را نابود کنید و اجازه ندهید قلعه های شما را نابود کنند.هوش مصنوعی پیشرفته در بازی باعث ایجاد انگیزه بیشتر و جذابیت بالاتر شود, از تاکتیک های دفاعی استفاده کنید تا حملات دشمن را نابود کنید.

ادامه نوشته

داستان کوتاه نیکی و بدی

لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو شام آخر دچار مشکل بزرگی شد: می بایست نیکی را به شکل عیسی و بدی را به شکل یهودا یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند، تصویر می کرد.کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزی دریک مراسم, تصویر کامل مسیح را در چهرة یکی از جوانان یافت. جوان را به کارگاهش دعوت کرد و از چهره اش اتودها و طرح هایی برداشت. سه سال گذشت. تابلو شام آخر تقریباً تمام شده بود ؛ اما داوینچی هنوز بری یهودا مدل مناسبی پیدا نکرده بود کاردینال مسئول کلیسا کم کم به او فشار می آورد که نقاشی دیواری را زودتر تمام کند. نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شکسته و ژنده پوش مستی را در جوی آبی یافت. به زحمت از دستیارانش خواست او را تا کلیسا بیاورند , چون دیگر فرصتی بری طرح برداشتن از او نداشت. گدا را که درست نمی فهمید چه خبر است به کلیسا آوردند، دستیاران سرپا نگه اش داشتند و در همان وضع داوینچی از خطوط بی تقوایی، گناه و خودپرستی که به خوبی بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداری کرد. وقتی کارش تمام شد گدا، که دیگر مستی کمی از سرش پریده بود، چشمهایش را باز کرد و نقاشی پیش رویش را دید، و با آمیزه ای از شگفتی و اندوه گفت: من این تابلو را قبلاً دیده ام! داوینچی شگفت زده پرسید: کی؟! گدا گفت: سه سال قبل، پیش از آنکه همه چیزم را از دست بدهم. موقعی که در یک گروه همسرایی آواز می خواندم , زندگی پراز رویایی داشتم، هنرمندی از من دعوت کرد تا مدل نقاشی چهرة عیسی بشوم! می توان گفت: نیکی و بدی یک چهره دارند ؛ همه چیز به این بسته است که هر کدام کی سر راه انسان قرار بگیرند.

داستان کوتاه و طنز ايميل از دنياي مردگان

روزي مردي به سفر ميرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه ميشود که هتل به کامپيوتر مجهز است . تصميم ميگيرد به همسرش ايميل بزند . نامه را مينويسد اما در تايپ آدرس دچار اشتباه ميشود و بدون اينکه متوجه شود نامه را ميفرستد . در اين ضمن در گوشه اي ديگر از اين کره خاکي ، زني که تازه از مراسم خاک سپاري همسرش به خانه باز گشته بود با اين فکر که شايد تسليتي از دوستان يا اشنايان داشته باشه به سراغ کامپيوتر ميرود تا ايميل هاي خود را چک کند . اما پس از خواندن اولين نامه غش ميکند و بر زمين مي افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش ميرود و مادرش را بر نقش زمين مي بيند و در همان حال چشمش به صفحه مانيتور مي افتد:


گيرنده : همسر عزيزم

موضوع : من رسيدم


ميدونم که از گرفتن اين نامه حسابي غافلگير شدي . راستش آنها اينجا کامپيوتر دارند و هر کس به اينجا مي ياد ميتونه براي عزيزانش نامه بفرسته. من همين الان رسيدم و همه چيز را چک کردم . همه چيز براي ورود تو رو به راهه . فردا مي بينمت . اميدوارم سفر تو هم مثل سفر من بي خطر باشه ...

داستان کوتاه و آموزنده دم گاو

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و... 

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.

مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد . باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .جوان پیش خودش گفت : منطق می‌گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.

سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.

پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد... 

اما.........گاو دم نداشت!!!! 

زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.


 

داستان بازی قصه پسر بچه کوچکی با نام Lucius را بیان میکند که در ۶ ژوئن سال ۱۹۶۶ به دنیا می آید و مانند همه کودکان دیگر یک بچه عادی به نظر میرسد .

اما پس از مدتی مشخص میشود که او کودکی بسیار شرور و شیطان صفتی است و قدرتهای عجیبی هم همراه خود دارد که از آن برای آزار و اذیت و صدمه رساندن به مردم استفاده میکند .

Lucius با قدرت خواندن ذهن دیگران و دیگر قدرتهای جهنمی که با خود دارد سعی در از بین بردن انسانهای یک منطقه دارد و این کار را فرد به فرد انجام خواهد داد .

از ویژگیهای این بازی میتوان به ۳D بودن آن و همچنین Open World بودن گیم پلی بازی اشاره کرد .

مرحله اول: Cold As Hell
قربانی: Mary
درجه سختی: سادهتوضیحات:  در مرحله اول ابتدا قفل رو از روی میز آشپزخونه بردارید و به سمت در سردخونه برید، در رو ببندید و قفل رو روی در بزارید، حالا درجه سردخونه رو تغییر بدید. با اینکار Mary خواهد مرد. وقتی برای اولین بار با لوسیفر ملاقات کردید، به سمت میز برید و دفترچه یاداشت و چراغ قوه و باتری ها رو از روی آن بردارید، باتری هارو با چراغ قوه ترکیب کنید. بعد از امتحان کردن اونها شما باید به آشپزخونه برگردید و قفل روی در سردخونه رو بردارید.

مرحله دوم: Smoking Kills
قربانی: Gene
درجه سختی: ساده
توضیحات: بعد از خروج از اتاق تون، قبل از اینکه از پله ها پائین برید پیچ گوشتی رو از روی میز، کنار Ivor بردارید حالا به اتاق پذیرایی برید و با Gene ملاقات کنید، وقتی که حواسش نبود کبریت رو از روی میز بردارید و سریع مخفی کنید. به آشپزخونه برید و با پیچ گوشتی گاز رو دست کاری کنید، Gene برای روشن کردن سیگار سراغ گاز رفته و خواهد مرد.

+ برای اینکه پاداش بگیرید باید به کارهایی که مادر بهتون میگه عمل کنید، همچنین کمک کردن به افراد در طی بازی باعث دریافت هدیه میشه. با جمع کردن ماشین های چوبی در اتاق تون و ریختن اونها تو صندوق و مسواک زدن می تونید پاداش این مرحله رو دریافت کنید. دو پاداش مهم بازی جعبه موسیقی برای راهنمایی مراحل و سه چرخه لوشس هست.

مرحله سوم: Tone-death
قربانی: Ivor
درجه سختی:  ساده
توضیحات: از طریق نقشه توالت طبقه پائین رو پیدا کنید، جایی که Ivor در حال تعمییر هست، مداد رو بردارید و دفترچه کار اون رو دست کاری کنید، دو آچار رو از روی زمین بردارید، به پذیرایی برگردید و با استفاده از یکی از آچارها پدال پیانو رو دست کاری کنید، Ivor به پذیرایی میاد و سعی میکنه تا پدال پیانو رو تعمییر کنه. از تکنیک شماره 2 روی پیانو استفاده کنید، مراقب باشید تا مادر شمارو نبینه. با اینکار Ivor خواهد مرد.

مرحله چهارم: Cutting edge
قربانی: Jed
درجه سختی: ساده

توضیحات: لامپ رو از روی میزی که پیچ گوشتی رو برداشتید بردارید و به طبقه پائین جایی که Jed در حال خورد کردن گوشت هاست برید. + برای دریافت پاداش می تونید به Jed کمک کنید و جعبه هارو به سردخونه منتقل کنید. حالا پشت گوشت ها پنهان بشید و با تکنیک شماره 2 لامپ رو منفجر کنید، Jed از شما لامپ جدید میخواد، لامپ رو بهش بدید، وقتی که Jed برای تعویض لامپ روی چرخ گوشت رفت، دستگاه رو با استفاده از تکنیک شماره 2 روشن کنید. با اینکار Jed خواهد مرد.


بقیه در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

کد تقلب بازي: کال اف ديوتي مدرن وار فار 3 cod 8 -call of duty 8 - Call of Duty Modern Warfare 3 Tra

به نام خدا

کد تقلب بازي: کال اف ديوتي مدرن وار فار 3

نام لاتين بازي: cod 8 -call of duty 8 - Call of Duty Modern Warfare 3 Trainer

نوع کد تقلب : ترينر , Trainer

نويسنده: Razor

نحوه استفاده با کليدهاي: F1 تا F8 و صفحه اعداد

توضيحات:
نقل قول:

F12 فعالی کردن ترینر

1 NUMPAD1 بی نهایت شدن نارنجک و مهمات
2 NUMPAD2 بی نهایت شدن جان
3 NUMPAD3 سرعت فوق العاده
4 NUMPAD4 پرش فوق العاده
5 F1 دخیر کردن مکان بازی
6 F2 بازگشت به مکان ذخیره شده
7 NUMPAD5 هدف گیری فوق العاده
8 NUMPAD6 عدم واکنش
9 NUMPAD7 سرعت تیر اندازی
10 NUMPAD8 کشتن دشمن با یک شلیک
11 NUMPAD9 برعکس کردن ضامن مهمات
12 NUMPAD0 غیر فعال کردن نارنجک دشمن
13 F6 غیر فعال کردن پرتاب نارنجک

ماجرای ملانصرالدین و دیگ بچه زا !!

روزی ملا به در خانه ی همسایه رفت و از او درخواست یک دیگ را نمود. همسایه ظرف را داد.

بعد از چند روز بعد ملا دیگ را به همراه یک دیگچه آورد.

همسایه با تعجب پرسید که دیگچه دیگر چیست؟

ملا پاسخ داد که دیگ یک دیگچه زایید و همسایه با خوشحالی پذیرفت...


ماجرای ملانصرالدین و دیگ بچه زا !!


... چند روز بعد دوباره ملا دیگ را درخواست کرد همسایه به امید زاییدن دیگ، دیگ را به او داد و مدتی گذشت و ملا دیگ را نیاورد.

همسایه برای دریافت دیگ خود را به در خانه ی ملا رسانید و دیگ خود را درخواست کرد.

اما ملا با گریه پاسخ داد که دیگ مُرد.

همسایه با تعجب پرسید مگر دیگ می میرد؟

ملا گفت: این بار هم مانند بار قبل دیگ در حال زاییدن بود که سر زا مرد!!!

داستان کوتاه و طنز چهار برادر

چهار برادر خانه شان را به قصد تحصیل ترک کردند و آدم های موفقی شدند. چند سال بعد، بعد از میهمانی شامی که با هم داشتند در مورد هدایایی برای مادر پیرشان که دور از آنها در شهر دیگری زندگی می کرد، صحبت میکردند. اولی گفت : من خانه بزرگی برای مادرم ساختم. دومی گفت : من یک سالن سینمای یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت : من ماشین مرسدس با راننده تهیه کردم که مادرم به سفر بره. چهارمی گفت : همه تون میدونید که مادر چه قدر خواندن کتاب مقدس را دوست داشت و می دونین که دیگر هیچ وقت نمی تونه بخونه، چون چشمهاش خوب نمیبینه. من راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی هست که می تونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال اینو یاد گرفته. من تعهد کردم برای این طوطی به مدت بیست سال، هر سال صدهزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو بگه و طوطی از حفظ براش می خونه. برادران دیگر تحت تاثیر سخنان برادر چهارم قرار گرفتند... پس از تعطیلات، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون(اولی) عزیز، خانه ای که برایم ساختی خیلی بزرگه... من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خانه رو تمیز کنم. به هر حال ممنونم. مایک (دومی) عزیز، تو برای من یک سینمای گرانقیمت با صدای دالبی ساختی که گنجایش 50 نفر رو دارد. ولی من همه دوستانمو از دست داده ام، همچنین شنواییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از آن استفاده نمیکنم، ولی از این کارت ممنون هستم. ماروین (سومی) عزیز، من خیلی پیرم که به سفر بروم. پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. خیلی تند میره اما فکرت خوب بود ممنون هستم. ملوین (چهارمی) عزیزترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت و با هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه ی خیلی خوشمزه ای بود! و من هیچ وقت مزه آن را فراموش نخواهم کرد.!

داستان کوتاه اي كاش با مادرم عكسي گرفته بودم...

صورت مادرم سوخته بود و از وقتي يادم مي‌آمد چشم چپش نمي‌ديد. چهره‌اش شبيه بقيه مادرها نبود؛ هميشه از پوست‌سوخته‌اش مي‌ترسيدم و از اين‌كه دوستانم متوجه شوند چشمش نمي‌بيند، خجالت مي‌كشيدم. براي همين فكر مي‌كردم اگر همراه او باشم يا دوستانم، ما را با هم ببينند، خيلي براي من بد مي‌شود و حتما دوستانم مرا مسخره مي‌كنند. هميشه از حضور مادرم در يك جمع آشنا خجالت مي‌كشيدم و دوست نداشتم هيچ‌كس بداند اين زن يك چشم با پوست سوخته‌اش مادر من است.


وضع مالي ما خوب نبود و پدرم نمي‌توانست زياد كار كند. براي همين مادر از صبح تا شب در آشپزخانه مي‌ماند و غذا مي‌پخت تا بتواند خرج بچه‌ها را بدهد. او مجبور بود هميشه كار كند و براي دانش‌آموزان و معلم‌هاي مدرسه غذا مي‌پخت و هر روز خودش غذاها را به مدرسه مي‌آورد. من هم هر روز سعي مي‌كردم وقتي مادر به مدرسه مي‌رسد، جايي پنهان شوم تا هيچ‌كس متوجه نشود اين زن يك چشم، مادر من است. ولي يك روز وقتي دوران ابتدايي را مي‌گذراندم، مادر مرا در حياط مدرسه ديد و با لبخندي مهربان به سمتم آمد و در آغوشم گرفت. آن روز از اين رفتار مادر خجالت كشيدم؛ دلم مي‌خواست زمين دهان باز كند و مرا فرو ببرد. با خودم مي‌گفتم چطور او توانسته اين كار را با من بكند؟ چرا جلوي دوستانم مرا مسخره كرد؟


از اين برخورد مادر گريه‌ام گرفت ولي نمي‌خواستم بچه‌ها بيشتر از اين مسخره‌ام كنند. براي همين اصلاً اعتنايي به حضورش نكردم و با نگاهي سرد از كنارش رد شدم. فرداي آن روز وقتي به مدرسه رفتم، يكي از همكلاسي‌هايم به من گفت: اون زن مامان تو بود، درسته؟ واقعاً مامانت يك چشم داره؟


اينقدر عصباني و ناراحت بودم كه دلم مي‌خواست فرياد بكشم. خجالت كشيده بودم و دوست داشتم ناپديد شوم تا ديگر هيچ‌كس مرا نبيند. براي همين عصر آن روز، وقتي به خانه برگشتم، قبل از اين‌كه لباس‌هايم را عوض كنم، به آشپزخانه رفتم و به مادرم گفتم: چرا دوست داري منو ناراحت كني؟ كاش هيچ وقت مادري مثل تو نداشتم.


مادر هيچ كلامي نگفت و فقط با لبخند مهربان هميشگي‌اش به من نگاه كرد. من هم آنقدر عصباني و ناراحت بودم كه حتي يك دقيقه هم درباره حرف‌هايم فكر نكردم. آن موقع سنم خيلي كم بود و اصلاً نمي‌توانستم تصميمي منطقي بگيرم. براي همين فقط داد مي‌زدم و گريه مي‌كردم.


پس از آن اتفاق، مادر ديگر در جمع دوستان يا حتي غريبه‌ها مرا در آغوش نگرفت و حتي در دوره دانشگاه هم براي جشن فارغ‌التحصيلي‌ام نيامد. من هم كم‌كم به اين شرايط عادت كرده بودم و فكر مي‌كردم مادر هم ديگر دوست ندارد در جمع دوستانم حاضر شود؛ كاملاً فراموش كرده بودم كه خودم از او خواسته‌ام زياد همراه من نباشد.


حالا خودم ازدواج كرده‌ام و پدر شده‌ام. بچه‌هاي من مادرم را بسيار دوست دارند، ولي خيلي كم فرصت مي‌كنم آنها را به ديدن مادر ببرم كه در شهر ديگري زندگي مي‌كند. يك روز نامه‌اي از مادرم دريافت كردم كه نوشته بود دلش براي ما تنگ شده و دوست دارد ما را ببيند، براي همين آخر هفته همه با هم به خانه مادر رفتيم. وقتي به آنجا رسيدم، ديدم چند نفر از همسايه‌ها داخل خانه مادرم هستند. با عجله خودم را به اتاق مادر رساندم، فهميدم مدت‌هاست كه مادر حال خوبي ندارد، ولي هيچ وقت به من چيزي نگفته است


بقیه داستان در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

داستان چوپان دروغگو 2

یکی بود یکی نبود. غیر از خدا هیچ کس نبود. چوپانی مهربان بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه ...


یک روز چوپان شروع کرد به فریاد: آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.


آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد: "گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ". وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود!


پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را ...


چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد "آی گرگ، آی گرگ" چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش تر بود، به بقیه گفت: ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است !!!


مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند: آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند.


بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از "گاز" سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند به یکدیگر می گفتند: "خود کرده را تدبیر نیست". یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان "چوپان دروغگو" را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست.


اما معلم مدرسه که آنجا بود و حرفهای مردم را می شنید گفت: دوستان توجه کنید که ممکن است کسی نخست ""راستگو"" باشد ولی وقتی گوسفندان، چماق و سگ های ما را گرفت وسوسه شود و دروغگو شود. بنابراین بهتر است هیچگاه ""گوسفندان""، ""چماق"" و ""سگ های نگهبان"" خود را به یک نفر نسپاریم.

دانلود آهنگ سوت پایان با صدای پژمان جمشیدی همراه متن

متن آهنگ سوت پایان


 


به دستایی وفا دارم که حتی یه بارم حس ِ شون نکرده بودم

مث ِ بازیکن ِ ذخیره ای من

تا یادم هست پشت ِ پرده بودم

مث ِ بازیکنی که از زمونه همیشه کارت ِ قرمز رو میگیره

یه روزی گل تو دستاشه

که دیگه

برای ِ بردن ِ اون خیلی دیره

.

.

تو نیستی انگاری خالی ِ دنیام صدای هیچکسی دور و ورم نیست

نگو چرا زمین میخورم اینجا

آخه دعای ِ تو پشت ِ سرم نیست

من اونقدری که وابستم به عکست نمی تونم با آدما بجوشم

برام آبی و قرمز که مهم نیست

بگو چه رنگی دوست داری بپوشم

.

.

.

همه دنبال ِ اون اسمی میگردن که یه عمر ِ کنارم نقطه چین ِ

برام شیرین ترین پیروزی اینه

یه بار اسمم روی لبهات بشینه

تا روزی که تو دستام و بگیری میخوام دنیارو منتظر بزارم

بیا موهای ِ من جو گندمی شد

فقط تا سوت ِ پایان وقت دارم

فقط تا سوت ِ پایان وقت دارم

فقط تا سوت ِ پایان وقت دارم

 


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

داستان کوتاه دکتر بیناکیولوس کسی که روحش را به شیطان فروخت

دکتر بیناکیولوس که مرد خیلی زرنگی بود، خیلی خیلی سال پیش در جزیره دور افتاده ای زندگی می کرد. او به علم و دانشش خیلی می بالید و لذت می برد که جلوی چشم مردم، با آدم های باسواد بحث می کرد و تا جایی که می توانست، به همه نشان می داد که چقدر از بقیه زرنگ تر است.

ولی یک روز دکتر بیناکیولوس تصمیم گرفت با شیطان معامله کند و روحش را به شیطان بفروشد. از روی کتابی بزرگ، چند تا طلسم جادویی را خواند و آخر شب، به کتابخانه اش رفت و شمعی روشن کرد و چند تا خط روی زمین کشید و وردهایی خواند که شیطان را احضار کند.

یکهو رعد و برقی زد و همه جا پر از دود شد و دکتر بیناکیولوس یک لحظه فکر کرد صدای غرش آتش جهنم را می شنود. ولی قبل از اینکه بتواند تصمیمش را عوض کند، یک مرد قد کوتاه خاکستری پوش جلویش نشسته بود. مرد پشت گوشش یک قلم گذاشته بود.

دکتر بیناکیولوس فریاد زد "تو که شیطان نیستی!"

مرد خاکستری پوش جواب داد : "اوم م م... نه قربان. جناب شیطان توی این دوره زمونه خیلی خیلی سرش شلوغه. بنده نماینده رسمی ایشون هستم. حالا اگه لطف کنید مشخصاتتون رو به من بدید، می تونیم معامله رو پیش ببریم." بعد کتاب چرمی بزرگی را که با خودش آورده بود باز کرد.

دکتر بیناکیولوس گفت " صبر کن ببینم! من می خوام خود شیطان رو ببینم! نمی خوام روحم رو به یه آدم دون پایه ابله بفروشم."

آقای خاکستری پوش گفت "بنده از طرف شیطان معذرت می خوام. ولی انتخاب با شماست. اگه نمی خواید با من معامله کنید، کاملا قابل فهمه ولی در این صورت باید کلا قید معامله رو بزنیم. ما اون قدر مشتری داریم که باید از میونشون انتخاب کنیم. در حال حاضر، الآن بازار خیلی داغه؛ بهترین وقت معامله اس."

دکتر بیناکیولوس بالاخره قبول کرد که روحش را به نماینده شیطان بفروشد. شرایط معامله قابل قبول به نظر می رسید : شیطان به مدت 30 سال به دکتر بیناکیولوس ثروت بی اندازه، شهرت فراوان و قدرت های جادویی بی حد می داد. بعد از 30 سال، دکتر بیناکیولوس بایست می نشست و تا ابد با شیطان شطرنج بازی می کرد.

دکتر بیناکیولوس تیغی به دستش زد که با خون خودش قرارداد را امضا کند ولی نماینده شیطان، یک لحظه جلویش را گرفت، زیرچشمی دور و برش را پایید، صدایش را پایین آورد و گفت "ببینید... بنده قانونا نباید این چیزی رو که می خوام بهتون بگم، ولی... ببینم، آیا خوب می دونید که دارید چی کار می کنید؟"

دکتر بیناکیولوس گفت " پس چی که می دونم! مثل اینکه یادت رفته که من زرنگ ترین مرد دنیام! خوب فکرهامو کردم که با این 30 سال چی کار کنم. بعد از این 30 سال، شیطان می تونه هر قدر می خواد منو عذاب بده. من نشستم مثل معادله های ریاضی، روی این موضوع کار کردم. بدترین عذاب هایی که می تونه برای من پیش بیاره، با لذتی که توی 30 سال می برم، قابل مقایسه نیست."

نماینده شیطان گفت "جناب شیطان شاید اصلا نخواد تو رو عذاب بده."



بقیه داستان در ادامه مطلب...

ادامه نوشته

کتاب قوانین شطرنج با فرمت pdf

سلام.

امروز یه فایل pdf آپلود کردم که توی اون تمام قوانین شطرنج رو نوشته.

اینم بگم که این آموزش شطرنج نیست و فقط قوانین شطرنج رو داره,آموزش شطرنج رو چند روز دیگه میزارم.


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

دانلود کتاب رمان دسیسه نوشته ماکسول گرانت با فرمت pdf



نام رمان: دسیسه

نویسنده: ماکسول گرانت

مترجم: دکتر قاسم کیانی

تعداد صفحات: ۱۱۴

فرمت کتاب: PDF

زبان کتاب: فارسی

توضیحات:

رمان آماده شده یکی دیگر از رمان های پرطرفدار خارجی است که توسط ماکسول گرانت با نام مستعار والتر گیبسون نوشته و توسط آقای دکتر قاسم کیانی ترجمه شده است. رمان در بیست و سه فصل و حدود صد صفحه با بالاترین کیفیت ممکن آماده شده است. داستان رمان دسیسه همانطور که از نامش پیداست در مورد دسیسه و موضوعات کارگاهی می باشد و داستان گیرنده و جذابی دارد.



برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

کتاب عجایب قرآن با فرمت pdf

سلام.

امروز این پست رو گذاشتم تا شما رو با کتاب دین و آیینتون بیشتر آشنا کنم.

خواهشا دانلود کنید.

نظر یادتون نره.


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

کتاب 101 قانون عجیب جهان با فرمت pdf

سلام.

این یه فایل pdf هست که 101 قانون عحیب جهان رو نوشته.

بخونیدش باحاله!


برای دانلود به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

داستان کوتاه و طنز اخلاقیات ما ایرونیها

در شهری در آمریكا، آرایشگری زندگی می‌كرد كه سالها بچه‌دار نمی‌شد.او نذر كرد كه اگر بچه‌دار شود، تا یك ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یك شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان كار، هنگامیكه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، یك جعبه بزرگ شیرینی و یك كارت تبریك و تشكر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یك گل فروش هلندی به او مراجعه كرد و هنگامی كه خواست حساب كند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز كند، یك دسته گل بزرگ و یك كارت تبریك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یك مهندس ایرانی به او مراجعه كرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه منظره‌ای روبروشد؟ فكركنید.

.

.

.

.

.


.شما هم یك ایرانی هستید. حدس بزنید...

.

.

.

.

.

.

چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف كشیده بودند و غر می‌زدند كه پس این مردك چرا مغازه‌اش را باز نمی‌كند !!!!

خلیج فارس یا خلیج عرب

خلیج فارس یا خلیج عرب

چی نوشته؟

.

پروژه ساخت تاب

پروژه ساخت تاب

اگه این خانم پلیس بود ازش اطاعت میکردی؟

اگه این خانم پلیس بود ازش اطاعت میکردی؟ 

این بار خرت رو پل گیر کرد!

 

عکس جیگر +18

یه عکس جیگر +18 تو ادامه مطلب گذاشتم برید ببینید.

ادامه نوشته